در رسانه ها

به بهانه اکران اینترنتی مستند «توران خانم»؛ مادرم توران خانم
12 مهر 1397

به بهانه اکران اینترنتی مستند «توران خانم»؛ مادرم توران خانم

به بهانه اکران اینترنتی مستند «توران خانم»؛ مادرم توران خانم
 
یادداشت مهدی مرادی در خبرگزاری ایسنا
 
نام مادرم توران است؛ توران‌خانم. بگویم که زنانی چون خانم میرهادی مادران واقعی فرزندان ایران‌اند، اندک شمار و پردامنه! ذوق‌زده شدم وقتی شنیدم فیلم «توران‌خانم» اکران ِاینتترنتی شده. به چند دوست عاشق سپردم فیلم را ببینند اما چون پالس اشتیاق‌شان از راه نرسید دانستم ندیده‌اند یا شعله‌های عشق‌شان به تعلیم و تربیت فروکش کرده! فرصت دیدار توران میرهادی (خمارلو) هرگز برایم فراهم نیامد اما همواره با او و اندیشه‌های او دیدار داشته‌ام. این‌بار در «توران‌خانم»  دست می‌دهد که سیمای او را نیز ببینم و صدای او را هم بشنوم، «صدا و سیما»ی انسانی!

در فیلم، «توران‌خانم» را می‌بینم که به دشواری، از پله‌های «شورای کتاب کودک» بالا می‌رود تا به کار ِسنگین ِ فرهنگنامه بپردازد، زنی که مرگ ِسه عزیز- همسر، برادر، فرزند- را تاب آورده تا مصداق جمله‌ی زبانزد ِ«غم بزرگ را به کار بزرگ تبدیل کنید» باشد. آیا خانم گرتا دیتریش آلمانی از تاثیر سخن خود بر روان دخترش «توران» آگاه بود و آیا این همان جمله‌ای نیست که چراغ ِراه حسن رشدیه، جبار باغچه بان و محمد بهمن بیگی شد؟ اثر ِمادر، ستردنی نیست.

توران خانم مظلوم‌نمایی نمی‌کند و جنبه‌های فردی زندگی‌اش، مصالحی هستند تا با آن‌ها چیزی به اجتماع بیفزاید. دکترین توران میرهادی خلق‌الساعه نیست و دیرزمانی با آن زیسته است. در «جستجو در راه‌ها و روش‌های تربیت»[1] می گوید/ می‌نویسد: « بارها از من  سوال کردند که چرا نام فرهاد را برای مدرسه انتخاب کرده‌ایم. ماجرا چنین بود: مادر به ما آموخته بود که ازغم مرگ عزیزان نیرو بگیریم. غم و شادی فرد وقتی در برابر غم و شادی جمع قرار می‌گیرد در آن حل می‌شود و نیرو می‌بخشد. برای من فرهاد تنها یک برادر نیست، دین بزرگی است که نسبت به مادر و همه ی فرزندان این آب و خاک دارم.». پس «اندوه» نیز قدرت پیش برندگی دارد. «غم» نیز اگر به آن درست نگریسته شود شادی‌آفرین است. پارادوکسیکال است اما انسان‌های رشد یافته بر شرابط نامساعد چیره می‌شوند. اعدام ِهمسر می‌توانست «توران‌خانم» را از پا بیندازد، مرگ برادر نیز، و غرق شدن فرزند در رودخانه. این‌ها می‌توانست زمینه را برای مرثیه‌سرایی و در چنبره‌ی تقدیر گرفتار آمدن و محاط شدن در محیط جبری فراهم کند اما چنین نشد و «غم ِبزرگ» به «کار ِبزرگ» بدل گردید.

خانم بنی اعتماد! آقای میرتهماسب! به خاطر ساخت این مستند از شما سپاسگزارم! 

می‌دانم که نتوانسته‌اید همه‌ی ساحت‌های زندگی یک انسان را شکار کنید اما مساحتی پدیدآورده‌اید که بیننده‌ی عاشق و مسئول و آگاه، کارمایه‌ها از آن می‌گیرد تا پهنه‌ی کار برای بچه‌ها را فراخ‌تر کند و راه خدمت به کودکان و نوجوانان را با امید فزون‌تر ادامه دهد. 

تماشای «توران‌خانم» مجالی‌ست تا در کنار آشنایی با خانم میرهادی «یاد ِبعضی نفرات» [2] را زنده کنیم، به دیدارشان برویم، از آن‌ها قوت بگیریم و روشن شویم: یحیی مافی [3] و یارانِ «شورای کتاب کودک»، کوشندگان ِ«فرهنگنامه‌ی کودکان و نوجوانان»، و شاگردان ِسال‌های دور مدرسه‌ی «فرهاد».

دوستانی که در سلوک آموزشی توران میرهادی دقیق شده‌اند می‌دانند که او چه قدم‌هایی برای درمان «ِبیماری جایزه و شاگرد اولی» برداشته است و برای معالجه‌ی «بیست‌جویی»، سال‌ها راه ِدشوار «بیست‌زدایی» را پیموده. پیشنهاد می‌کنم همه‌ی دست اندرکاران تعلیم و تربیت، «توران‌خانم» را ببینند. وزیر ببیند! معاون ِوزیر ببیند! آموزگاران و دانشجویان مراکز تعلیم و تربیت ببینند! خانواده‌ها ببینند! شوربختانه در آموزش و پرورش ما «بیماری جایزه و شاگرد اولی» فراگیر شده است. 

«ما نام این بیماری را در آموزش و پرورش بیماری جایزه و شاگرد اولی گذاشته بودیم. مطالعه نشان می‌دهد که این بیماری در کشور ما و در فرهنگ سرزمین ما ریشه‌ای کهن دارد و در دوران‌های گذشته اشکال و ابعاد گوناگونی پیدا کرده است. به عنوان نمونه در دوره‌ای طولانی از تاریخ این سرزمین، به دست آوردن القابی مانند نظام و دوله و سلطنه و ممالک، امتیازات خاص مالی و مقامی داشته است. بسیاری از افراد برای رسیدن به آن از هیچ جنایتی و خیانتی در جهت خدمت به ولی نعمت خود فروگزار نکرده‌اند.»

 سنت «بیست» سنتی است که عده‌ای را بر دیگران برتری می‌بخشد و راه اقتدارگرایی را هموار می‌سازد. ویژگی‌های طبیعی انسان‌ها و تفاوت دانش‌آموزان نادیده انگاشته می‌شود تا  صاحبان  پسوند ِ«ترین» بر اریکه‌ی «صفت عالی» بنشینند، فخر بفروشند و جلوه‌نمایی کنند. «بیست‌جویان» «بیست» را به هرقیمتی به دست می‌آورند تا آن را چون مدالی دروغین به سینه بیاویزند و در صف مقدم بایستند. بیست‌خواران به مدرسه‌های نورچشمی می‌روند و از دانشگاه‌های مناسب فارع‌التحصیل می‌شوند، شده حتی «پردیس»‌های صندلی فروش! چه جهنمی!

خانم بنی اعتماد! آقای میرتهماسب! 

می‌دانم که می‌دانید «بیست» چیست و از آن رنج‌ها کشیده‌اید و آزارها دیده‌اید! که حتی اگر نام‌های دیگری به خود بگیرد باز او را می‌شناسید و شمایل هولناکش را به خاطر می‌آورید! به خاطر نمره بارها کتک خورده‌اید یا اگر نخورده‌اید کوچک شدن ِ همکلاسی‌هایتان را به چشم دیده‌اید. می‌دانم که شما را با دیگران « مقایسه» کرده‌اند و بالا و پایین برده‌اند و به هم نشان داده‌اند. دردی که شما را به سوی «توران‌خانم» کشانده درد همه‌ی همشاگردی‌هاست!

در دنیایی زیست می‌کنم که بی‌عدالتی و نابرابری آموزشی کشورم را فرا گرفته است. خود نیز معلمم و در نمره‌دهی و ارزش‌گزاری فرزندان این مرز و بوم با دیگران همراه. چه باید کرد؟  لیست نمره را پیش روی معلم می‌گذارند و می‌گویند ارزش‌گذاری کن! می‌دانم که توران‌خانم بر من خواهد بخشید. همه، قربانیِ سیستم آموزش و پرورش نادرست هستیم. امروز در کشورم مدرسه‌ها به فراخور طبقات اجتماعی متنوع و گونه‌گونند: غیر‌انتفاعی، تیزهوشان، هیئت‌امنایی و ... بسیاری از مدارس غیرانتفاعی را مدیران آموزش و پرورش دایر کرده‌اند و در کار تجارت آموزش‌اند و انبوه موسسات کنکور و تست‌زنی، غم ِآموزش و پرورش غیرهمگانی را فزونی بخشیده است. در و دیوار شهرم پر از بیلبوردهایی است که «بیست» را می‌ستایند، در کانال‌های تلویزیون «بیست‌ستایان» رفتار درست با «تست» را آموزش می‌دهند تا خانواده‌ی موفق ِ«آزمون» پابرجا بماند. 

 در موسسه‌های کنکور، «پشتیبان» کسی‌است که دانش آموز را تا شب ِامتحان برای تست زدن همراهی می‌کند. «پشتیبان»، کسی نیست که یاور او در زندگی و کمک به انسان‌های دیگر باشد و راه و رسم خوب زیستن را به او بیاموزد. «پشتیبان»، کسی‌است که در ازای دریافت مبالغ ِهنگفت به دانش‌آموز کمک می‌کند پزشک شود و آرزوی خانواده‌اش را با درد و شتاب برآورده سازد. پزشک آینده نیازمند طبیب ِروح است تا شفا یابد! زیرا بر اساس توانایی‌هایش حرکت نکرده است و از محتوای واقعی‌اش الهام نگرفته است و انباری از حسرت و آرزوست.

زنی «غم بزرگ» را به «کار بزرگ» تبدیل کرده است، نام این زن توران میرهادی است؛ «توران‌خانم»  
 
پی‌نوشت:
 
 
1. «جست‌وجو در راه‌ها و روش‌های تربیت»، توران میرهادی، نشر آگاه، چاپ سوم،پاییز 76
 

2. "یاد بعضی نفرات» نام شعری از نیما یوشیج است. 

3. از پیشگامان تعلیم و تربیت جدید در ایران

نوشته:  مهدی مرادی (عضو شورای کتاب کودک و انجمن نویسندگان کودک و نوجوان ایران)
منبع: yon.ir/8sBi6